رایانرایان، تا این لحظه: 11 سال و 26 روز سن داره

رایان نفس مامان و باباش

روز یکی شدنمان

همسر خوبم با وجود پر مهرت و نگاه گرمت دنیایی از پاکی و صفا برایم به ارمغان آوردی خوب من برای توصیف مهربانی‌هایت واژه‌ها یاری نمی‌دهند چرا که تو خود قاموس مهربانی هستی و من خوشحالم که سالی دیگر بر عمر زندگی مشترکمان افزوده شد. رایان عزیزم امروز سالگرد ازدواج من و بابا بود .12 سال پیش  قسم خوردیم که با هم باشیم در خوشی و ناخوشی و در غم و شادی هم شریک باشیم. امسال من و بابا شادیمون چند برابر شد چون تو جون دلمون هم کنارمون بودی.شام هم رفتیم بیرون و شما هم حسابی دلی از عزا دراوردی و هرچی دلت خواست خوردی.نوش جونت عسلم این هم کیکی که بابا خریده بود ...
23 اسفند 1392

11 ماهگی پسرک شیطون ما

رایان مامان با تاخیر 11 ماهگیت مبارک. قندکم همش در حال بالا رفتن از سر و کول مامان هستی تو طول روز و اصلا مهلت نوشتن نمیدی بهم.پسرکم هیچ جا از دستت در امان نیست یخچال جا کفشی و کابینت.تا در یخچال باز میشه هر جا باشی خودت رو میرسونی بهش و هر چی که زورت برسه میریزی بیرون.در جا کفشی و کابینت رو هم که خودت باز میکنی.تو کابینت فعلا گیر دادی به روغن و همش درش میاری و پرتش میکنی یه گوشه. نفس من از چیزای چرخشی مثل پنکه سقفی خیلی خوشت میاد جوری که تو هر فروشگاهی که باشه کلی صدای ذوق کردن از خودت درمیاری . رایانم همچنان دستت رو میگیری به همه جا راه میری و هنوز میترسی دستت رو ول کنی تا من وبابا هم میخواهیم ولت...
21 اسفند 1392
1